قانون مانع نگاه شعاری جامعه به نابینایان باشد
تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۹۱۳۴۰
خبرگزاری مهر- گروه استانها: موزاییکهای وسط پیاده رو که شکل متفاوتتری نسبت به دیگر موزاییکهای همسایه خود دارد ذهن کمتر کسی را به خود مشغول میکند و شاید کمتر کسی از خود بپرسد که این موزاییکها چرا شکلی متفاوت دارند.
اما این موزائیکها باوجود سادگی طنین صدایی است که هدایت مسیر اشخاصی را به عهده دارد که دل به آوایی سپرده و با عصای سپید خود مسیر را پیدا میکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شاید تصور بیشتر ما از دنیای روشندلان مختص به مستند معروف چند دقیقهای با زمینهای سیاهرنگ بود که در پایان آن نوشته شده بود این صحنه تنها چند دقیقه از روز یک نابینا است اما با نگاهی واقعگرایانه متوجه میشویم که این اشخاص نیز به نوبه خود سهمی از جهان و جامعه دارند و برای اینکه آنها نیز بتوانند همانند سایر مردم به زندگی روزمره خود رسیدگی کرده و بدون دغدغه اجتماعی و در شرایطی برابر به امورات زندگی بپردازند لازم است عینکهای را برداریم و با نگاهی متفاوت و چه بسا منصفانهتر و البته اجتماعیتر به مسائل بنگریم و با آغوشی باز پذیرای حضور این افراد در جای جای این اجتماع بزرگ باشیم.
توجه جامعه به روشندلان فقط به روز عصای سفید خلاصه میشود
مرضیه مولایی روشندل شاغلی که تحصیلات خود را در مقطع دکترای فقه و حقوق ادامه میدهد در گفتوگو با خبرنگار مهر میگوید: توجه جامعه به ما تنها به روز عصای سفید خلاصه میشود و این در حالی است که فعالیت ما در اجتماع همانند سایر مردم بوده و ما نیز با مسائل و مشکلاتی متوجه هستیم که نیاز است برای مرتفع شدن آنها طی روزهای سال با رسانه و مسئولین به گفتوگو بنشینیم.
وی اضافه میکند: افرادی که در شرایط مشابه قرار دارند برای اینکه بتوانند خواسته خود را طلب کنند نیاز دارند حضور و توانمندی خود را نشان دهند یا به تعبیری خود را به جامعه اثبات کنند.
مولایی تصریح میکند: تحصیل، شغل و ازدواج از جمله مسائلی است که ما با آنها بسیار مواجه هستیم و با توجه به اینکه علم پیشرفت چشمگیری داشته اما شاهد آن هستیم که شرایط اجتماعی برای پذیرش معلولین در بخشهای مختلف مهیا نیست.
سهم اشتغال برای نابینایان در مشاغل دولتی ۳ درصد است
وی ادامه میدهد: طبق قانون سهم استخدام برای افراد دارای معلولیت در دستگاههای دولتی ۳ درصد است اما متأسفانه این قوانین به خوبی اجرا نمیشود و در حالی که ما آزمونهای استخدامی را شرکت کردهایم و در آزمونها نمره قبولی دریافت کردیم اما زمانی که برای پذیرش مراجعه میکنیم به دلیل معلولیت پذیرفته نمیشویم که این مسئله به خودی خود بار روحی و روانی بسیاری را به همراه دارد.
مولایی بیان میکند: متأسفانه عدالت و برابری در اجتماع کمرنگ شده و این مسئله در خصوص ما رعایت نمیشود این در حالی است که ما همانند سایر افراد در دانشگاهها مشغول تحصیل میشویم و با نمرات بالا واحدها تحصیلی و آزمونها را سپری میکنیم.
وی با بیان اینکه حتی دانشگاه فرهنگیان نیز با توجه به قبولی افراد نابینا از پذیرش آنها اجتناب میکند میگوید: نگاه مردم و جامعه به ما نیز یک نگاه افراطی است گاهی افراد ما را فرشته تصور میکنند و در مقابل اشخاص دیگر تصورشان بر این است که افراد نابینا و یا معلول دارای عقل و شعور کمی هستند و این در حالی است که ما نیز همانند سایر مردم هستیم و تنها اختلافمان وجود نقص در یکی از اعضا بدن است.
مولایی عنوان میکند: فضای شهری سایر کشورها برای حضور معلولین و نابینایان مناسب است چنانچه در ایستگاههای مترو افرادی به صورت راهنما حضور دارند یا در خیابانها برای تردد چراغهای هشدار دهندهای وجود دارد که فرد نابینا را متوجه چراغ راهنمایی و رانندگی و شرایط تردد میکند که تمام این عوامل سبب میشود تا افراد احساس استقلال کنند.
وی خاطر نشان میکند: از طرفی بیشتر کتابهای ما برای تحصیل گویا شده و این نشان خوبی است که افراد نابینا و کم بینا بتوانند از این فرصت استفاده کنند و تحصیلات خود را ادامه دهند اما در رشتههای نظری برخی کتب گویا نشدند و مجبوریم با هزینه شخصی این کار را انجام دهیم.
جامعه روشندلان را باور ندارد
مولایی با بیان اینکه جامعه ما را باور ندارد تاکید میکند: از سوی دیگر برخی امور روزمره به خرید کردن منتهی میشود که ما برای خرید باید اجناس را لمس کنیم که در این میان برخی فروشندگان همکاری لازم را ندارند.
وی با بیان اینکه برای تردد و سوار شدن به وسایل نقلیه نیز مشکلاتی وجود دارد ادامه میدهد: برای خرید پوشاک گاهاً باید با یک نفر همراه وارد فروشگاه شویم و همراه برایمان رنگ و شکل لباس را توصیف میکند و ما با لمس جنس آن خرید را انجام میدهیم اما برای خرید کفش باید شکل کفش نیاز داریم آنها را لمس کنیم که گاهاً در این بین فروشنده متوجه مسائل نیست و میگوید اول انتخاب کنید تا من اجناس را در اختیار شما قرار دهم.
مولایی تشریح میکند: از سوی دیگر اگر برای تهیه سایر ملزومات در فروشگاه یا خیابان حاضر شویم خواه یا ناخواه متوجه نگاههای مردم میشویم که برخی میگویند که چرا ما با این شرایط برای خرید یا انجام امورات حاضر شدیم که این جملات به خودی خودی اعتماد به نفس و شرایط روحی ما را تحت تأثیر قرار میدهد.
موزائیکهای هشدار دهنده به طور صحیح جایگزین نشدهاند
وی با اشاره به اینکه موزائیکهای هشدار دهنده به طور صحیح جایگزین نشدهاند بیان میکند: از طرف دیگر تمام خیابانها و پیادهروها برای تردد افراد نابینا مناسب نیست. وجود موزاییکهای هشدار سبب میشود تا ما در مسیر حرکت کنیم اما برخی از خیابانها فاقد این موزائیکها هستند یا اینکه در برخی خیابانها این موزائیکها در کنار جوی آب قرار دارند یا به طور کلی در مسیر مناسبی قرار نگرفتهاند.
مولایی یادآور میشود: گاهاً برخی پیاده روها و مناطق شهری به دلایل مختلف کنده میشود یا اینکه در برخی خیابانها چالههایی وجود دارد که هیچگونه اطلاعرسانی و هشداری برای خطر در این شرایط انجام نشده است که در این میان با توجه به این شرایط تردد ما بسیار پر خطر بوده و سوابق نشان داده که دوستان ما طی این موارد دچار آسیبهای جدی شدهاند.
وی مطرح میکند: برای حضور در برخی ادارات نیز با مسائلی مواجه هستیم در بخشی از ادارات شرایط تردد برای ما وجود ندارد.
حمایت خانواده و جامعه در شرایط روحی بسیار اثرگذار است
وی با بیان اینکه گاهاً افراد با دیدن ما از جملاتی استفاده میکنند که بسیار آزار دهنده است میگوید: حمایت خانواده و پذیرش جامعه از افراد معلول سبب میشود تا فرد اعتماد به نفس و استقلال لازم برای حضور در جامعه را پیدا کند.
مولایی در پایان صحبتهایش بیان میکند: در محیطهای کوچک همواره شرایط برخورد و امکانات برای افراد نابینا محدود است که در این میان از خانواده و اطرافیان میخواهیم حامی و همراه باشند و اعتماد لازم برای حضور افراد در جامعه را فراهم کنند.
اصلیترین مسئله معلولین مربوط به قانون حمایت از معلولین است
غلامعلی بخشی، رئیس مؤسسه نابینایان و کمبینایان استان قزوین در گفتوگو با خبرنگار مهر اظهار میکند: اصلیترین مسئله معلولین مربوط به قانون حمایت از معلولین است که اجرا نمیشود که البته این قانون دورنمای خوبی دارد اما از منظر اجرایی بسیار ضعیف است.
وی ادامه میدهد: عمدهترین مشکلات نابینایان و معلولین در مسئله اشتغال خلاصه میشود که طبق ماده ۲۷ بند یک حقوق افراد دارای معلولیت شدید و غیر شدید طبق حداقل دستمزد اداره کار پرداخت شود که این مسئله نیز اجرایی نمیشود و این در حالی است که با توجه به شرایط اقتصادی موجود وضعیت معیشت برای افراد عادی نیز دشوار است و این دشواری به مراتب برای افراد دارای معلولیت بیشتر است.
این مسئول ابراز میکند: اگر قوانین این حوزه به خوبی اجرایی شود و مشکل پایهای اشتغال مرتفع شود بحث ازدواج این اشخاص نیز مهیا میشود.
وی با بیان اینکه نبود اشتغال در حوزه رشته تحصیلی و شرایط نامناسب مالی سبب ایجاد افسردگی به ویژه برای بانوان میشود عنوان میکند: در دهههای گذشته که فضای جمعیتی متفاوت بود نابینایان از شرایط شغلی مناسبی برخوردار بودند اما با گذشت زمان این فرآیند دچار تغییر و تحولات شد.
بخشی اضافه میکند: برخورد مردم با افراد نابینا غالباً از باب مهربانی است اما گاهاً بروز این مهربانیها اسباب سوءتفاهم میشود یا به شکل نادرستی مطرح میشود که ناراحتی به وجود میاید برای مثال گاهاً شاهد آن هستیم که افراد بدون اینکه از افراد روشن دل سوال کنند که آیا نیاز به راهنمایی دارد یا نه دست او را میگیرند و میخواهند به طریقی به وی کمک کنند که با توجه به اینکه نیت مردم مهربانی است اما به سبب عدم حس استقلال فرد نابینا ممکن است ناراحت شود.
وی ادامه میدهد: از دیگر مسائلی که حضور نابینایان در اجتماع با آن مواجه شوند فضای شهری و خطوط هشداردهنده است که به شکل استاندارد انجام نشده است.
این مسئول عنوان میکند: شعار خطوط برجسته موزائیکها پس از برخورد با عصا شعار "نابینا عصا بزن با خیال راحت که امنیت تو برقرار است " است که متأسفانه به دلیل قرار گیری نادرست این موزائیکها در مسیر، یا قرارگرفتن نزدیک جوی آب و یا حتی عدم آگاهی مردم با قراردادن موتور سیکلت و لوازم مغازه روی این موزائیکها شکل استاندار اصلی از بین میرود.
مردم باید نسبت به موزاییکهای هشدار دهنده آگاهی داشته باشند
وی با اشاره به اینکه در حوزه موزائیکهای هشداردهنده باید آگاهسازی و اطلاعرسانی انجام شود تاکید میکند: در گذشته یکی از اصلیترین مسیرهای تردد یعنی از ورزشگاه تختی تا سبزه میدان حدود ۷ تیر برق در مسیر کاشیهای هشدار دهنده قرار داشت که طی مکاتبات و پیگیریهای بسیار و البته هزینههای بالا جابجایی انجام شد اما لازم است پیش از انجام پروژههای شهری و معابر تدابیر لازم برای حضور و تردد افراد معلول در جامعه نیز در دستور کار قرار بگیرد.
این مسئول اضافه میکند: افرادی که دارای معلولیت شدید هستند برای تردد با اتوبوسهای داخل شهری دارای کارت تردد رایگان هستند که ما خواستاریم این مسئله در سایر شهرها نیز اجرایی شود.
وی تصریح میکند: اگرچه تاکنون به ویژه در سالهای اخیر اتفاقات مبارکی در حوزه حمایت از معلولین انجام شده است و جلسات متعددی برای بیان مسائل تشکیل میشود اما برای ایجاد حس اعتماد به نفس، استقلال و برابری در جامعه برای افراد معلول ما نیازمند اتفاقات مثبت بیشتری هستیم.
این مسئول در پایان صحبتهایش میگوید: ما در مؤسسه تلاش کردیم بتوانیم جزوههای دانشگاهی را در قالب کتاب گویا و یا کتابهای ویژه به طور رایگان در راستا تحصیل افراد در اختیار آنها قرار دهیم یا با برگزاری اردوهای سیاحتی و زیارتی متعدد فضای متفاوتتری را برای آنها ایجاد کنیم اما در این میان برای ایجاد فضای امنتر، مناسبتر و برابر تر نیازمند همکاری و همراهی همگانی هستیم.
شرایط برای حضور معلولین در امکان دولتی باید فراهم شود
طبق قانون حمایت از حقوق معلولان که در تاریخ یکم اردیبهشت ماه به تصویب مجلس رسید بنا به ماده ۲ همه وزارتخانهها، سازمانها، مؤسسات و شرکتهای دولتی و نهادهای عمومی و انقلابی موظفند در طراحی، تولید و احداث ساختمانها و اماکن عمومی و معابر و وسایل خدماتی به نحوی عمل نمایند که امکان دسترسی و بهرهمندی از آنها برای افراد دارای معلولیت همچون سایر افراد فراهم شود.
بنا به تبصره یک این قانون شهرداریها مکلفاند جهت امکان تردد افراد دارای معلولیت شدید، سامانههای حمل و نقل ویژه افراد دارای معلولیت را با تجهیز ناوگان خودروهای مناسبسازی شده ایجاد کرده دولت مکلف است در تشکیل این سامانهها به شهرداریهای فاقد اعتبارات لازم، کمک نماید.
در فصل پنجم این قانون قید شده تا تسهیلات متعددی جهت ایجاد اشتغال برای افراد معلول فراهم شود که یکی از بندهای این بخش اختصاص سی درصد از پستهای سازمانی تلفنچی اپراتور تلفن دستگاهها، شرکتهای دولتی و نهادهای عمومی به افراد نابینا و کم بینا و افراد دارای معلولیت جسمی، حرکتی و اختصاص سی درصد ۳۰ از پستهای سازمانی متصدی دفتری و ماشین نویسی دستگاهها، شرکتهای دولتی و نهادهای عمومی به افراد دارای معلولیت جسمی، حرکتی و همچنین کلیه وزارتخانهها، سازمانها، مؤسسات و شرکتهای دولتی و نهادهای عمومی و انقلابی مجازند تا سقف مجوزهای استخدامی سالانه خود، افراد نابینا و ناشنوا و افراد دارای آسیب نخاعی واجد شرایط را با برگزاری آزمون اختصاصی جامعه معلولان به کار گیرند.
این مصوبات تنها بخشی از قانون حمایت از معلولان بود اما آنچه که در این میان بسیار حائز اهمیت است این است که اجرای قانون چه میزان در اولویت قرار دارد تا بتواند ذیل اجرای آن حداقل دغدغههای افراد نابینا و کم بینا مرتفع شود و در نهایت جامعه به سوی حقوق و حضور برابری میان تمام افراد حرکت کند.
کد خبر 5609157منبع: مهر
کلیدواژه: عصای سفید روز عصای سفید روشندلان بوشهر هفته وحدت کرمانشاه خطبه های نماز جمعه خراسان رضوی اغتشاشات ایران مشهد وحدت اسلامی ایلام گرگان ویروس کرونا نیروی انتظامی شیراز اصفهان شرکت های دولتی و نهادهای عمومی افراد دارای معلولیت هشدار دهنده موزائیک ها قانون حمایت افراد نابینا ادامه می دهد همانند سایر افراد معلول موزاییک ها برای افراد برای حضور برای تردد برای خرید خیابان ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۹۱۳۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یک برنامه رادیویی مرا به زندگی برگرداند
عصمتی در نخستین شب از برنامه، مثنوی زیبایی را درباره پدرش خواند که کارگر معدن بوده است. این شعر بهسرعت در فضای مجازی چرخید و مورد توجه قرار گرفت. گفته میشود این شعر بیش از دو میلیون بار دیده و به اشتراک گذاشته شده است. از عصمتی که به واسطه این استقبال از شعرش، بهعنوان شاعر برگزیده مردمی برنامه «سرزمین شعر» انتخاب شد، دو کتاب «بیچشمداشت» در انتشارات شهرستان ادب و «بریلهای ناگزیر» در نشر ناهونته منتشر شده است. با این شاعر نابینا و موفق گفتوگو کردهایم و او درباره زندگی خود و سختیهایش گفته است.در ابتدای گفتوگو از خودتان و زندگیتان بگویید و اینکه چگونه درگیر بیماری و سپس نابینا شدید؟
من متولد روستای شوریده سرخس هستم که کار اغلب مردم آن کشاورزی و دامداری است. در نزدیکی روستای ما، روستای دیگری است به نام معدن آقدربند که در آن یک معدن زغالسنگ وجود دارد. پدر من در این معدن استخدام شد و ما به این روستا مهاجرت کردیم و من بزرگشده این روستا هستم. تا بهمن ۱۳۶۵ و در زمانی که کلاس پنجم دبستان بودم، به بیماری مننژیت مبتلا شدم و کارم به بیمارستان کشید. در اثر این بیماری به افت بینایی دچار شدم و ظرف پنج، شش ماه، بینایی من از ۱۰۰ به صفر رسید و همین مسأله باعث شد که خانهنشین شوم و در این مدت پیگیر روند درمان هم بودیم اما افاقهای نکرد و دکترها مرا جواب کردند. بعد از اینکه بحث ادامه تحصیل در مدارس نابینایان پیش آمد، خودم در ابتدا مقاومت میکردم، چون حاضر به پذیرش این جریان نبودم و نمیتوانستم بپذیرم که دیگر نمیتوانم ببینم. من آن زمان رادیو زیاد گوش میکردم و یک بار که با یک نابینای موفق در رادیو مصاحبه میکردند، انگیزه ادامه تحصیل در من به وجود آمد. در حقیقت یک برنامه رادیویی مرا به زندگی برگرداند. آقای دکتر گلزاری در برنامه جنگ جوان هر هفته یک شخصیت موفق را به برنامه میآورد. یک روز با آقای دکتر مسعود گلچین که دانشجوی نابینای دکترای جامعهشناسی بود، مصاحبه کرد. وقتی این مصاحبه را میشنیدم، مادرم هم در کنارم نشسته بود و چای میخوردیم، مادرم به من گفت تو هم میتوانی مانند این فرد موفق باشی و آنجا بود که این قضیه را پذیرفتم و تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم؛ البته مدرسه نابینایان مشهد امکانات شبانهروزی نداشت و برای ما که از شهرستان آمده بودیم، امکان درس خواندن در این مدرسه نبود برای همین به مدرسه شهید محبی تهران رفتم و تا سال دوم دبیرستان در آنجا بودم و سوم و چهارم دبیرستان را در مشهد خواندم و بعد در دانشگاه بیرجند قبول شدم و تا مقطع کارشناسی ارشد ادبیات درسم را پیش بردم. جالب این است که ۱۴ سال بعد در یک همایش ویژه دانشجویان و دانشآموختگان نابینایان موفق در شیراز همین آقای دکتر گلچین را ملاقات کردم و وقتی این جریان را برایش تعریف کردم، خیلی برایش جالب بود.
با شرایطی که داشتید احتمالا درس خواندن برایتان خیلی هم سخت بوده است؟
شروع کار در مدارس نابینایان برای من خیلی سخت بود چرا که من خط بریل بلد نبودم و همزمان باید این خط را یاد میگرفتم و درس را هم گوش میکردم. وقتی هم که خط را یاد گرفتم، دستم کند بود و به سرعت بچههایی که تا کلاس پنجم بریل خوانده بودند، نمیرسیدم ولی کمکم با ممارست زیاد این قضیه برایم عادی شد. در دانشگاه هم در سال اول کار برای نابینایان خیلی سخت میشود چرا که منابع درسی به خط بریل نیست و باید جزوات را از بچهها بگیریم و بدهیم به گویندگانی که جزوات را بخوانند. یادم هست سه ضبط صوت به خوابگاه دانشجویان برده و در اتاقها توزیع کرده بودم و دوستان همان طور که یادداشتبرداری میکردند، میخواندند یا جزواتی که در دانشگاههای دیگر صوتی شده بود، تهیه میکردیم. به این صورت خوراک مطالعاتی خود را تهیه میکردیم.
خود من چند گزارش درباره کتابخانههای نابینایان تهیه کردهام و در آنها همیشه نابینایان از کمبود منابع ادبی یا متون دانشگاهی و درسی گلایه داشتهاند؛ برای حل این مشکل چه کاری میشود کرد؟
شاید یکی از سادهترین کارها این است که منابعی مشخص شود. استادان معمولا منابع مختلفی را معرفی میکنند و دانشجویان مجبورند آن منبع استاد را تهیه کنند که امکان دارد، به نسخه صوتی یا بریل تبدیل نشده باشد. اگر چند منبع مشخص از طرف وزارت علوم برای درسهای مختلف مثلا گلستان، حافظ و...مشخص شود، راحتتر میشود این منابع را ضبط کرد یا دانشجویانی که این درسها را ضبط و به نسخه صوتی تبدیل کردهاند، راحتتر میتوانند آن منابع را با هم تبادل کنند. البته امروزه با پیشرفت فناوری و پیامرسانهای موجود، سایتهای زیادی هستند که کتابهای درسی و غیردرسی زیادی به صورت صوتی در آنها وجود دارد اما باز هم نیاز به صوتی شدن منابع بیشتر و در اختیار قرار گرفتن آنها احساس میشود.
در مشهد کتابخانه ویژه معلولان وجود دارد؟
در مشهد کتابخانه مرکزی مشهد که به تازگی هم افتتاح شده است، بخش ویژه خط بریل و هم کتاب صوتی و همچنین کتابخانه دکتر شریعتی دانشگاه فردوسی و آزاد، بخش کتابخانه گویا هم با چند هزار عنوان کتاب داریم در این زمینه شکر خدا. در سالهای اخیر دسترسی به کتابهای صوتی راحتتر و بیشتر شده است.
از این بگویید که شعر و شاعری چگونه برای شما آغاز شد؟
همان سالهایی که تهران بودم حوالی سال دوم با راهنمایی معلمان نابینا و بهخصوص یکی از آنها که شاعر بود، به شعر علاقهمند شدم. شاید یکی از دلایلش، آن همه دوری از خانواده و دلتنگی بود. از اول مهر تا پایان اسفند به ما اجازه مرخصی نمیدادند و این غربت، دوری از خانواده باعث شد برای خودم چیزهایی بنویسم. ضمن اینکه اندوه نابینایی برای من بیشتر بود، چون نابینایی برای من پیش آمده بود و نسبت به بقیه بچهها که عمدتا نابینای مادرزاد بودند، پذیرفتن آن برایم سختتر بود. همه این مسائل دستبهدست هم داد که بنویسم؛ ضمن اینکه رادیو هم زیاد میشنیدم و اطلاعاتم زیاد بود. همان زمان انشای من نسبت به بقیه بچهها خیلی بهتر بود و مورد تشویق معلمان ادبیات قرار میگرفتم، همین اطلاعات عمومی به من کمک کرد و شاید از همان اولین شعری که درباره رنگها نوشتم، رنگها برای خودم و برای دیگر دوستان نابینایم ترجمه کردم. البته شعر سادهای بود:
آسمانی رنگ زیبای رجاست
قرمز احساس گل عاطفههاست
شعری بود که میخواستم تسکینی برای خودم باشد و ندیدن را اینگونه جبران و خودم را قانع کنم. وقتی سوم راهنمایی بودم در منطقه ۵ تهران شعرم رتبه آورد و به مرحله استانی راه پیدا کرد و این باعث شد مصمم شوم تا شعر را جدی ادامه دهم. همان مدرسه بخشی به اسم هنرکده داشت که خانم نیکپور مسئول آن بود. او خانم معلم شاعری بود که بچههای دارای استعداد ادبی و هنری را شناسایی میکرد و برایشان کلاس میگذاشت. روزنامه اطلاعات در آن زمان صفحهای به نام معلولان داشت که این خانم معلم آثار بچهها را تصحیح و در روزنامه منتشر میکرد. اینها باعث شد انگیزههای جدیتری در من ایجاد شود و وقتی هم به مشهد آمدم، حضور در انجمنهای ادبی و آشنایی با استاد کاظمی باعث شد کار را جدیتر بگیرم.
آیا امروز بین نابینایان، توجه به شعر و شاعری به صورت جدی دنبال میشود؟
اتفاقا سال گذشته اولین همایش نگاه سپید ویژه شاعران نابینا و کمبینا در یزد برگزار شد که شاعران حضور پررنگی در این همایش داشتند و سطح آثارشان هم خیلی خوب بود، بهویژه حضور شاعران خانم خیلی پررنگ بود به گونهای که شش نفر از هشت نفر برگزیده، شاعران خانم بودند. معلوم بود با شعر بهخوبی آشنا هستند و نسبت به گذشته که شاعران نابینا سعی میکردند فقط برای خودشان یا به قول معروف برای دل خودشان بنویسند و شعرشان را جایی بازتاب نمیدادند؛ الان از آن فضا چند گام جلوتر آمدهاند و در جشنوارههایی اینچنین شرکت میکنند و میشود انتظار داشت سالهای بعد شعرهای خیلی خوبی از آنها شنید.
سرزمین شعر و حضورتان در این برنامه بگویید.
سرگروهها در انتخاب افراد تعیینکننده بودند و لطف آقای دکتر اکرامی شامل حال من شد و ایشان مرا دعوت کردند و من هم با افتخار پذیرفتم و اولین شعری که در آنجا خوانده شد، شعر «پدرم را خدا بیامرزد» من بود که تجربه شخصی من و شعری درباره پدرم بود که معدن و زغال و دیگر واژههایی را که عمری با آنها زیسته بودم بیان میکرد و خدا را شکر با استقبال هم روبهرو شد.
قبلا فکر میکردید مورد پسند مردم واقع شود؟
جاهایی که این شعر را خوانده بودم بازتابهای خیلی خوبی دریافت کرده بودم اما نه در این حد، انتظار اینکه این شعر اینقدر فراگیر شود و بازتاب پیدا کند را نداشتم.شعر دیگری که در این برنامه خواندم، شعر «خودم را میبینم با من از راه نگویید» درباره مشکلات معلولان در جامعه بود که این شعر در جامعه معلولان بازخورد خیلی زیادی داشته است و خودم دیدهام در مراسم مختلف و معمولا در روز جهانی عصای سپید این شعر را بهصورت سرود یا دکلمه اجرا کردهاند و به قول یکی از دوستان این شعر، شعر ملی نابینایان شده است. یکی از دوستان به من میگفت در تاجیکستان بین نابینایان آنجا هم این شعر بازتاب پیدا کرده است.
استفاده از فرصت حضور در رسانه برای طرح مشکلات معلولان
دوستانی که در این برنامه حضور داشتند، ۶۳ نفر شاعر بودند که شعرهای عاشقانه و اجتماعی خوبی داشتند و اگر من هم مانند آنها شعر میخواندم، کار خاصی نکرده و حرف متفاوتی بیان نکرده بودم در حالیکه دوست داشتم حرفی از جنس خودم بیان کنم که هم شعر باشد و هم بازتابدهنده جامعهای که به آن تعلق دارم، مثلا شعر سومی که در برنامه خواندم، شعری برای «لویی بریل» بود که واقعا همیشه فکر میکنم باید ادای دینی به چنین شخصی که جهان نابینایان را روشن کرده است، بکنم. به آقای دکتر اکرامی گفتم حتی اگر حذف هم بشوم دوست دارم این شعر خوانده شود به این دلیل که میخواهم به شخصیتی که سرنوشت نابینایان جهان را عوض کرد، ادای دین کنم. یا شعر قبل از آن که کلا فضای مربوط به معلولان و نابینایان داشت، میدانستم اگر این شعر را نخوانم، دوستان معلوم و نابینای من این انتقاد را خواهند داشت که اگر دیگران شعر عاشقانه و اجتماع بخوانند و شما هم همان کار را بکنی، کار خاصی نکردهای در صورتیکه میتوانستی در کنار حضورت مسائل ما را هم مطرح کنی و من هم همین کار را کردم. شاید اگر به مرحله بعد میرسیدم رباعیهایی برای رودکی شاعر نابینا و پدر شعر فارسی میخواندم.
چند رباعی از موسی عصمتی
گل داده جهان فارسی بعد از تو
برای پرچمدار و پدر شعر فارسی (رودکی جان)
سرگشته و گنگ و مات برگشت امیر
بیآنهمه سور و سات برگشت امیر
آن روز که دلتنگ بخارا بودیم
با شعر تو از هرات برگشت امیر
آن روز شکوه لحظهها را دیدیم
ما رنگ خدایی صدا را دیدیم
از پنجره بسته چشمت در شب
ما معجزه سبز خدا را دیدیم
چون ماه، به سمت آسمان برگشتیم
چون سرو، به باغ و بوستان برگشتیم
با نغمه رود بیکرانت ای مرد
ما تا لب جوی مولیان برگشتیم
تو آینه را دوباره جاری کردی
با نغمه رود بیقراری کردی
تو سرو بلند فارسی را هر روز
با شعر و ترانه آبیاری کردی
این سرو بلند و شاد مدیون تو است
این شعر پر از نماد مدیون تو است
هرچند پیافکند بنایی چون کوه
فردوسی پاکزاد مدیون تو است
در کوه هنوز هم صدایت باقیست
پژواک تمام لحظههایت باقیست
در سنگترین نشانههای تاریخ
دیدیم هنوز رد پایت باقیست
گل داده جهان فارسی بعد از تو
روشن شده جان فارسی بعد از تو
هر روز پر از گزارههای عشق است
دستور زبان فارسی بعد از تو
با تو غزل و سرود جاری شده است
بغضی که شکسته بود جاری شده است
آموی زلال فارسی در این دشت
از جانب پنجرود جاری شده است
حالا غزل و ترانهها رویاییست
موسیقی رودخانهها رویاییست
از دشت سرخس تا خجند و پروان
چون شعر تو، عاشقانهها رویاییست
خوشباش که خار سیمها گل شده است
این مرز، بدل به جاده و پل شده است
نام همه برادران جانی
تهران و دوشنبهجان و کابل شده است